سپیده شریعت رضوی: فیلم «ستاره بازی» به کارگردانی هاتف علیمردانی و تهیهکنندگی علی سرتیپی با گذشت چهار سال از ساخت اثر، سرانجام اول شهریور ۱۴۰۲ در سینماهای کشور اکران شد. این فیلم که داستان دختری است که به تازگی به خارج از کشور مهاجرت کرده و با مشکلات متعدد و تضادهای فرهنگی و اجتماعی روبرو میشود، از چهارشنبه ۲۰ دی در فیلیمو اکران آنلاین شده است. همین موضوع بهانهای شد تا با هاتف علیمردانی به گفتوگو بنشینیم که در ادامه میخوانید.
* تمام فیلمهایی که تا امروز ساختید خودتان هم فیلمنامهاش را نوشتید. این روند کاری شماست که آنچه خود مینویسید، کارگردانی کنید یا یک اتفاق بوده است؟ از دلایل این اتفاق بگویید.
این دغدغه از متنی میآید که مینویسم و شاید اصلا بلد نباشم فیلمنامه دیگری را کار کنم. همچنین واقعیت این است که هیچ وقت علاقهمند نبودم متن فرد دیگری را کار کنم.
*آنچه که بعد از نمایش فیلم در میان منتقدان و خبرنگاران پرسیده شده، این است که فیلم شما هشداری جدی درباره روند رو به رشد مهاجرت به مثابه یک غده خطرناک میدادند و سعی داشته از آثار سوء فرهنگ منحط غرب بر خانوادههای ایرانی بگوید، در حالی که شنیده میشود شما چند سال است که مهاجرت کردید. همین تناقض به کلیت اثر هم راه پیدا کرده و احتمالا مهمترین عاملی است که میان مخاطب و اثر فاصله میاندازد. نظر شما درباره این مساله چیست؟
بله. من خودم مهاجرت کردم و نقاط قوت و ضعف این اتفاق را میشناسم و اگر برای خودم این اتفاق نیفتاده بود، در این حوزه نمیتوانستم کار کنم. وقتی در ایران زندگی میکردم، با ساخت فیلمهای «کوچه بی نام» و «آباجان» به نقد مسایل روز پرداختم. مساله مهاجرت هم به همین صورت است و نمیتوان به این مقوله بدین شکل نگاه کرد که اتفاقی درست یا غلط است. مهاجرت به تصمیم شخصی یک نفر و یک خانواده و حتی یک اجتماع بزرگتر برای تغییر مکان جغرافیایی زندگیشان گفته میشود که به دلایل مختلف اتفاق میافتد. مهاجرت سالهاست در ایران به دلایل خاص خودش که همه آن را میدانیم از جمله مسایل اجتماعی تا بدعت و چشم هم چشمی و تقابلات شخصی و... باعث شده است نسل جوان به این امر علاقهمند شود.
*ستاره بازی تلخ بود اما دچار سیاهنماییهای مرسوم نشد و واقعیت تلخی را که ناشی از مهاجرت غلط یک خانواده بود ترسیم کرد. چه تدابیری اندیشیده شد تا گرفتار این اتفاق نشوید و در دام سیاهنمایی نیفتید؟
من زندگی را هیمشه خاکستری میبینم در و دام سیاه و سفید کردنها نمیافتم. اساسا به دنبال ساخت آثار قهرمانگرا و فضای سیاه و سفید نبوده و نیستم. زندگی واقعی هم همین شکلی است و نقاط مثبت و منفی زیادی دارد. من در فیلم ستاره بازی واقعیتی را به صورت عریان به نمایش گذاشتم و چون قصه از دل واقعیت بیرون میآید، شعار سیاهنمایی را با خود ندارد.
* فیلم به شدت بازیگرمحور و سرشار از مونولوگ است و ممکن است برای مخاطب بیحوصله خوشایند نباشد. از چالشهای نگارش متن برایمان بگویید و اینکه چرا چنین فرمی را برگزیدید؟
من هیچ زمان کارگردان فرمگرایی نبودم و بیشتر مفهوم برایم مهم بود. همچنین ساختار فیلم را ناتورالیستی و نزدیک به داکیومنتری دیدم چراکه در فضای سینمای اجتماعی فکر میکنم و به شکستن یک رئالیسم جادویی در تمام این سالها علاقهمند بودم. در ستاره بازی از نریشن استفاده کردم؛ چیزی که در «کلمبوس» و اولین فیلم کودکم نیز آن را تجربه کرده بودم.
اصولا فکر میکنم مفهوم برای من اهمیت بیشتری از ساختار و فرم دارد اما ستاره بازی نسبت به فیلمهای دیگر من فرمگراتر و اثری است که در واقع ساختار متفاوتی با فیلمهای قبلیام دارد. چالش بزرگ من در این فیلم سینمایی که زمانی طولانی را تصویر میکند، گریم و متفاوت بودن شخصیت و همچنین خانه و ماشین و زوایایی از زندگی که تغییر میکند، بود.
*ستاره بازی نشان داد که شما فیلمساز اجتماعی و آسیبشناسی هستید و باید آنچه را که در توان دارید، خرج همین نگاه کنید. چه قدر این تفکر درست است؟
علاقهمندم این پیام را به نسل جوان منتقل کنم که اگر میخواهند مهاجرت کنند، هدف و نقطه گذاری خود را بدانند. مهاجرت اگر بعد از ۲۵ سال اتفاق بیفتد، جذب در جامعه مبدا بسیار سخت میشود. مهاجرت در سنین پایینتر یعنی زیر ۱۵ سال اتفاق بیفتد، نتایج بهتری خواهد داشت البته ۱۰۰ درصد نیست، و به شخصیت و آگاهی افراد نیز باز میگردد. از سوی دیگر مسایلی مانند آموزش، درمان و ... ممکن است در جامعه مبدا بهتر باشد اما نمیتواند دلیل مهاجرت باشد.
* آیا از شرایط اکران عمومی فیلم راضی بودید؟
به دلیل شیوع ویروس کرونا و مسایلی که سال گذشته رخ داد، مردم از فیلمهای اجتماعی حمایت لازم را نمیکنند و انگار این مساله باب شده است تا افراد آثار را در پلتفرمها ببینند. از سوی دیگر دوره فیلمهای متوسط و لوباجت تمام شده و مردم اگر قرار است هزینه کنند، ترجیح میدهند فیلمی بزرگ ببینند که ارزش سینما رفتن داشته باشد.